محل تبلیغات شما



در 1971جان رو کتابی مینویسد که در همان اولین سالها، چندهزار کتاب و مقاله درباره ش نوشته میشود! و به زبان­های مختلف دنیا ترجمه میشود و خیلی ها معتقدند فلسفه ی با این کتاب وارد دوران جدیدی شده (حالا کاری ندارم که این سخن چقدر اغراق آمیز هست یا نه). کتابی پر از ابهام و دوپهلویی و تناقض نما و بسیار مستعد برای سوءبرداشت. من تقریبا چهارماه طول کشید تا تمامش کنم! گذشته از زبان بیگانه و نثر سخت و جملات چند خطی(!)، خواندنِ کتاب سختی های خیلی بیشتری هم دارد :
تیرماه78 هم در خیابانهای تهران شعار "رفراندوم رفراندوم" سر داده شد. و یک عده خوشحال شدند که جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده است. نرسیده بود. آن غائله با چندساعت دخالت پلیس (بدون صدمه زدنِ پلیس به کسی) و یک سخنرانی و یکروز ریختن مردم در دفاع از ج.ا. به خیابان و تَشَری به یونِ محرکِ غائله تمام شد. تمام شد چون خواسته اش خواسته ی "اکثریت مردم" نبود. اما حالا چطور؟ فرض کنیم در سقوطِ یک نظام ی به دستِ مردمش 3 عامل موثر است: اول خودِ آن نظام ی که با
یک زمانی ارسطو و افلاطون، به بیانهای مختلف، #دموکراسی را آسیبشناسی میکردند، که تهش میشود "حکومت نادانها بر داناها" دوهزارسال بعد، فیلسوفان #عصر_روشنگری کلی استدلال بافتند که بگویند "نه خیر اینطور نیست! #انسان_ماهیتا_چنان_است که دموکراسی بهش بدهی، ته تهش #انتخاب_عقلانی تحویل میگیری! اما دویست سال بعد، وقتی کم کم معلوم شد اندیشمندان دوهزارسال قبل، خیلی بیراه هم نگفته بودند، حضرت #رورتی با اعتمادبنفس و بقول خودش #سبک_سری خاصی میگوید: "اصلا بشود حکومت نادانها!
عصر تجارت شو #زندگی_در_عیش_مردن_در_خوشی ، از اولین آثار #نیل_پستمن است و در سال 1985 نوشته شده، یعنی در دنیای قبل از اینترنت و و فضای مجازی. این کتاب از فرهنگِ مولودِ تلوزیون (تلوزیونهای تجاری آمریکا) میگوید، و آنچه میگوید درباره رسانه های امروز ما و فرهنگ ی-اجتماعی ما صادق است. فکر کردم بهانه ی خوبیست برای نوشتن و منظم کردنِ مسئله ای که چندین سال است ذهنم را به خود مشغول کرده : مسئله ی "انتخابات" در کشور خودمان.
شخصی در کمال بی رحمی و خشونت شخص دیگری را کشته است و انگیزه ی قتل را عمل آن شخص، آبروی مرا برده بود» اعلام کرده است. با توجه به مختصات مختلف این جنایت، گروههای مختلف نسبت آن حساس شده و سیل تحلیلها و مصادره های مختلف براه افتاده: قاتل مرد است و مقتول زن، پس ریشه­ ی این قبیل جنایات مردسالاری»ست. قاتل پدر است و مقتول فرزند، پس ریشه­، تحمیل ارزشهای خود به فرزندان است. قاتل و مقتول هردو مسلمان(شناسنامه ای)اند پس ریشه، آموزه های اسلام است قاتل و مقتول هردو
نظام لیبرال سرمایه داری، چطور خودش را اصلاح کرد که توانست، بعد از بحران انقلابهای جهانگیر کمونیستی، هم مجددا ابرقدرت بلامنازع شود و هم دربرابر هر بحران دیگری از آن سنخ بیمه شود؟ جان رو، مشهورترین فیلسوف ی قرن حاضر، بعد از وصف جامعه­ی بسامان مطلوب خود، در جستجوی "عوامل پایدارکننده"ی آن به مسائلی اشاره میکند که شاید ما را به پاسخ این سوال راه بنماید. چون با توجه به اینکه رو هرگاه می­خواهد از نهادها یا قوانین جامعه بسامان خود مثالی بزند، از نهادها و
یک بار دیگر به آراء انتخابات پریروز و انتخابات چهارسال قبل نگاه کنیم. : امسال:قالیباف با یک میلیون و حدود سیصدهزار برنده آن سال: حداد با یک میلیون و چندهزار, بازنده و عارف با یک میلیون و حدود هفتصدهزار برنده. رأی قالیباف و لیستش تقریبا همان رأیی حداد و لیستش است. درواقع لیست اصولگرایان برنده شده است, فقط چون رقیب خودش را کنار کشیده.! بنظرم سوال قابل طرحی است که :چرا خودش را کنار کشیده؟ درواقع مردم به اصلاحات نه نگفته اند.
میگویند "سختی آدم را میسازد, بزرگ میکند"… میگویم سختی یک جامعه را, یک شهر را هم بزرگ میکند, بالغ میکند, خودآگاه میکند."جدی میکند"… مردم کازرون این چندسال خیلی هزینه دادند بابت "جدی نگرفتن انتخابات"… شهرشان تجزیه شد, در آتش سوخت,چهار جوانشان بیگناه کشته شد, خیلی هاشان زندان کشیدند(بخاطر سیستم قضایی و امنیتی ناسالم حاصل از انتخابات جدی گرفته نشده ی قبلی!) ازطرف رسانه های ملی سانسور شدند,تهمت فتنه گر خوردند
دکتر#فریدون_عباسی در لیست #شانا (شورای ایتلاف نیروهای انقلاب، اسم جدید همون اصولگراها, جمنا و.) برای استان فارس هستند. یعنی پیشنهاد این شورا برای #کازرون. بنده به لیست شانا در تهران رأی نخواهم داد و عملکرد ی این شورا را اصلا قبول ندارم. اما اگر کازرون بودم, قطعا به دکتر عباسی رأی میدادم. به دو دلیل: اولا موضوع انتخابات,موضوع یک "انتخاب" است! یعنی باید همه ی گزینه ها را با هم دید و #مقایسه کرد.
چرا با #لیستی_رأی_دادن مخالفم؟ تعداد نمایندگان هر شهر در مجلس قانونگذاری, تابعی از جمعیت آن شهر است:هرچه جمعیت بیشتر, تعداد نمایندگان هم بیشتر, یعنی سهم آن شهر از قانونگذاری بیشتر. اما دلیل تابعیت تعداد نماینده ها از جمعیت شهر, چیست؟ آیا کارویژه ی مجلس, چانه زنی بر سر سهم شهرها از امکانات و بودجه ی کشور است؟! که #عادلانه آن باشد که شهر باجمعیت بیشتر, امکانات بیشتر بگیرد؟ اگر اینطور باشد, منطقیست که در کشمکش بین شهرها بر سر سهم از بودجه و امکانات, شهر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها